برای مشاهده ویدئو روی عکس کلیک بفرمایید. |
تو دوران مدرسه بهترین رفیقم علی بود.خیلی سر به راه و درسخونوسطای سال دیگه نیومد مدرسه.فهمیدم علی بجای پدرش که معتاد و بیکار شده داره کار میکنه و خرج خونشونو در میاره. علی حیف شد با تمام استعدادی که داشت. منبع : سایت فرهنگی راسخون |
داستان یک وقف "شادی دل یه مسافر"
علی ,مدرسه ,رفیقم ,میاره ,حیف ,تمام ,رفیقم علی ,خونشونو در ,خرج خونشونو ,در میاره ,و خرج
درباره این سایت