برای مشاهده ویدئو روی عکس کلیک بفرمایید. 

درسم که تموم شد با همکلاسیام یه گروه شدیم و یه کارگاه زدیم.همیشه دلم میخواست از خانومایی که نیاز به کار دارن حمایت کنم.با بچه ها مطرح کردمهمشون موافقت کردن. کارگاه کوچیک ما روز به روز وسیع تر شد و الان خیلی از خانومای سرپرست خانواده با ما کار میکنن. هممون حالمون خیلی خوبه

منبع : سایت فرهنگی راسخون

داستان یک وقف "رفیقم علی"

داستان یک وقف "شادی دل یه مسافر"

داستان یک وقف "آرزوی بزرگ"

داستان یک وقف "کارگاه کوچیک ما"

داستان یک وقف "جعبه مهربانی"

داستان یک وقف " آموزش رایگان"

داستان یک وقف "من کلاس پنجمم..."

کارگاه ,کار ,یه ,خیلی ,کوچیک ,روز ,کوچیک ما ,کارگاه کوچیک ,و الان ,شد و ,تر شد

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلمات کلیدی در سئو funcollection بلاگی برای فایل فولدر تلاش های مربی تغییر و تحول فردی مرجع کنکور ایران ایران فیلم گل یاس عروس خانم شاداب سازی محیط مدرسه عارفانه هاي يک دوست